نور سرخشان چهره مرد را روشن میکند. بوی تند دود حنجرهاش را میخراشد. پشت سرش آهن داغ است، روبرویش خاکستر سرد. مرد آتش را میشکافد. قدمهایش را در مسیر شعلهها میگذارد. دستهایش را فرو میبرد در دل آتش و آتش سرد میشود. ابراهیم است که از هجوم و داغی اژدهای آتش نمیترسد.
جمعیت را کنار میزند. از پلههای تنگ و باریک بالا میرود. پشت درهای بسته صدای نالههای کودکی است و در را که باز میکند، نعش بی جان مادر کنار کودک است. کودک را در آغوش میگیرد. از هرم گرما به سمت آسمان باز میگریزند. دستهای مرد صورت کوچک کودک را لمس میکند.
قطره اشکش را گوشه چشمها خشک میکند. هفتم مهر روز فداکاری و شجاعت مردان و زنانی است که گوش به زنگ نجات و کمک به مردم اند؛ آنها که از دیوارهای بلند بالا میروند، از تاریک و وحشت چاهها نمیترسند و درد و نیاز دیگران را در چشم به هم زدنی برطرف میکنند.
آنها آتش نشانند؛ کارشان آمادگی در مقابل خطرهای غریبهای است که هر لحظه از دیوارهای خانه و در متن شهر سرک میکشند و آرامش را به هم میریزند. هر جا که باشند نوید نجات و رهاییاند. خودشان را به آب و آتش میزنند و ما که در گوشههای شهر و محلهمان گیر افتاده ایم، چشم امیدمان به قدمهای شجاع آنهاست.
هفتم مهر روز آتش نشانی است؛ روز پاسداشت از خودگذشتگی و رفتن به استقبال خطرها. روز ایستادن در خط مقدم حادثه و نترسیدن. این روز را به همه انسانهای شجاعی که یادآور امنیت و آرامش شهر در مقابل حوادث و سانحهها هستند، تبریک میگوییم.
همشهری محله - 14